پایگاه اطلاع رسانی شبکه اهل بیت

این وبلاگ قصد دارد نوع گفتمان شبکه اهل بیت را نقد و بررسی کند.

پایگاه اطلاع رسانی شبکه اهل بیت

این وبلاگ قصد دارد نوع گفتمان شبکه اهل بیت را نقد و بررسی کند.

سیره ائمه علیهم السلام در برخورد با مخالفین

متأسفانه آقای اللهیاری؛ فرق دشمنی با بی ادبی و توهین را نمی فهمند و فکر می کنند تبری و دشمنی با کسی، یعنی بی ادبی و فحش و ناسزا دادن به او، در حالی که با تأمل کمی بر سیره اهل بیت علیهم السلام در می یابیم که ایشان در عین بیان حقایق همیشه جانب ادب و احترام را نسبت به مخالفین و مقدسات آنها حفظ می کردند، مثلا پیامبر گرامی اسلام در تمام دوران تبلیغ خود هیچ وقت به بتها یا طرفداران آن ها فحش و ناسزا نگفتند یا به بزرگان مشرکین بد دهنی نکردند و همیشه حرف حق را با کمال ادب و احترام بیان می داشتند. سایر معصومین نیز همین روش را پیشه خود ساختند و در عین این که حق را بیان می کردند و نسبت به دشمنان دین تبری داشتند در سیره آنان کوچکترین توهین و بی ادبی نسبت به مخالفین و مقدسات آن ها نمی بینیم.




این مطلب را عقل نیز تأیید می کند. هر انسان عاقلی با کمی تأمل و اندیشه به درستی این روش پی خواهد برد چرا که اسلام بنای دشمنی بیهوده با کسی را ندارد و آن چه اسلام در پی آن است هدایت دیگران به راه رشد و کمال است و این مهم، با تحریک و تهییج مخالفین و تحریک تعصبات آن ها به سرانجام نخواهد رسید و بلکه نوعی بد گمانی ایجاد خواهد کرد به نحوی که مانع شنیدن صدای حقیقت و تأمل در آن خواهد شد و برعکس تنها چیزی که می تواند آمادگی قبول حقیقت را در شخص مقابل ایجاد کند اطمینان از صداقت گوینده و دلسوزی واقعی او نسبت به شنونده است.

علاوه بر این، بزرگواری و سعه صدر در گوینده، دل شونده را به حقیقت نزدیک تر خواهد کرد و نوعی اطمینان قلبی به دست بودن کلام گوینده خواهد داد چون از نظر روانی بزرگواری و رفتار کریمانه خود نوعی شهادت بر حقانیت و صداقت گوینده سخن است.

با توجه به اهمیت این بحث در این نوشتار بر آنیم تا به بررسی روش ائمه علیهم السلام در برخورد با مخالفین بپردازیم و این مطلب را روشن سازیم که بد اخلاقی های ما در برخورد با مخالفین ناشی از دین اسلام است یا امری سلیقه ای است که مرضی خدا و ائمه اطهار علیمهم السلام نمی باشد.

 از سخنان و سیره بزرگان اسلام و ائمه معصومین (ع) می‌توان منطق و روش روشنی را برداشت کرد. مطابق این منطق برخورد با مخالف باید محترمانه و اخلاقی باشد. به کاربردن الفاظ رکیک و ناسزا حتی برای مخالفی که به ناحق دست به شمشیر برده و به قتل و غارت پرداخته است، روا نیست چه رسد مخالف اعتقادی. امام علی‌(ع) در بحبوحه جنگ صفین می‌شنود که برخی از اصحاب او به لشکر معاویه دشنام می‌دهند. امام می‌فرماید من خوش ندارم که شما فحش دهنده باشید. اگر شما برای آنان اعمالشان را توصیف کنید و وضعیتشان را بیان کنید، سخن درست‌تری گفته‌اید و معذورتر هستید. به جای فحش و ناسزا برای حفظ خود ما و آنان و صلح و هدایت آنان دعا کنید. این روش باعث می‌شود که جاهلان حق را بشناسند و عنودان دست از ستیزه بردارند. (نهج‌ البلاغه، خ۲۰۶)

آن حضرت در میان اصحاب خود نشسته است. امام (ع) مسأله ‌ای را بیان می‌کند. یکی از خوارج که در آنجا حضور داشت با لحنی بسیار زشت گفت: «خدا این کافر [علی(ع)] را بکشد، چقدر دانا و فقیه است!» اصحاب خشمگین شده به سمت او حمله می‌کنند. امام می‌فرماید: آرام! او ناسزایی گفته و دشنامی داده، که در پاسخ او یا باید مقابله به مثل کرد و یا اینکه از گناه او درگذشت [و معلوم است که امام خودش راه دوم را در پیش می گیرد] (نهج ‌البلاغه، حکمت۴۲۰)

در احادیثی آمده است که امام علی(ع) در جنگ‌ها به لشکریان خود توصیه‌هایی می‌کرده، از جمله اینکه صدای خود را بلند نکنند و زیاد سخن نگویند و کسی از دشمن که به آنان سلام کند جواب دهند و … (وسائل الشیعه، ج۱۱، کتاب الجهاد، باب۳۴)

در سایه همین رویاروئى هاى منطقى و مستدل آن حضرت بود که در آغاز جنگ نهروان یک گروه هشت هزار نفرى از لشکر دوازده هزار نفرى خوارج از عقیده انحرافى خود برگشتند و به لشکر على (ع) پیوستند.

 این ها نمونه هایی بود که امام علی علیه السلام در زمان قدرت داشتن خویش انجام داده بودند بنابراین با تقیه نمی توان آن  ها توجیه کرد و نشانگر سیره واقعی ائمه اطهار علیهم السلام در این مورد است.

برخورد ائمه با مادیین:

نمونه های دیگر از روش برخورد معصومین با مخالفین برخورد های ائمه [ع] با پیروان مسلکها واندیشه هاى مختلف بود.  ایشان حتی با مادیین بسیار محترمانه و بدورا هرگونه طرد و لعن و ... برخورد مى کردندََ و در نزدیک کردن آنها به سوى خود تلاش مى ورزیدند به همین جهت در مجالسى که براى مناظره و بحث پیرامون مسائل اعتقادى تشکیل مى شد شرکت مى کردند و با آنان به بحث و گفتگو مى نشستند واصحاب خود را به شرکت دراین مجالس تشویق و ترغیب مى کردند.این نشستها بارها تجدید و تکرار مى شد و صاحبان افکار واندیشه هاى الحادى و مادى در فضائى آکنده از صفا و صمیمیت کفرآمیزترین افکار و عقائد را بیان مى کردند و پاسخ مى شنیدند و آن چنان این برخورد با لطف و مهربانى بود که امام صادق علیه السلام در مناظره با ملحد مصرى مى فرماید : [اى برادر مصرى] (احتجاج طبرسى ج 74.2) و به ابن ابى العوجاء زندیق مى گوید: [اى عبدالکریم بن ابى العوجاء] (احتجاج طبرسى ج 76.2)

 که خطاب با نام و نشان و به معنی کمال احترام است و ما حتی در سیره ائمه علیمهم السلام یک مورد نمی بینیم که اهانت به مقدسات و معبود و طریقه و مکتب آنان انجام می گیرد. این سیره عملى ائمه است که حتى با بت پرستان و ملحدان با کلمات زننده برخورد نمى کنند.

نمونه این جو سالم و برخورد الگو گونه ائمه(ع) را از زبان یکى از ملحدان مى شنویم :ابن ابى العوجاء با رفقاى مادى مسلکش در مسجد پیامبر نشسته بودندََ و درباره شخصیت پیامبر(ص) وانکار صانع عالم سخن مى گفتند. مفضل هم که یکى از یاران صدیق امام صادق(ع) است در گوشه اى نشسته بود و به سخنان آنان گوش مى داد. وقتى سخنان کفرآمیز آنان را شنید بر آشفت و فریاد زد: [که اى دشمنان خدا، خالق و مدبر راانکار مى کنید؟]! ابن ابى العوجاء که مفضل را نمى شناخت گفت:[از کدام گروهى ؟ اگر از اهل کلامى بیا به بحث بنشینیم واگراز یاران جعفر بن محمدى که او با ما این گونه سخن نمى گویند. گاهى حرفهاى بالاتر و تندتر و کفرآمیزترازاینها را که شنیدى در محضر وى مى گوییم ولى او با کمال بردبارى و متانت حرفهاى ما را مى شنود و صبر مى کند آنچه دراندیشه داریم بگوییم تا جائى که کلمه اى باقى نماند و در مدتى که ما سخن مى گوییم چنان با دقت و حوصله دلائل

ما را گوش مى دهد که ما گمان مى کنیم تسلیم عقیده ما شده است . سپس شروع مى کند به جواب دادن با ملایمت و با مهربانى و با جملاتى کوتاه و پرمغز چنان راه را بر ما مى بندد که قدرت فرار را از ما سلب مى کند . تو اگراز یاران او هستى بسان او با ما سخن بگو (بحارالانوار ج3 .153)

در برابراین برخورد صحیح و منطق قوى بود که مادیین سرسخت آن زمان اظهار عجز و ناتوانى مى کردند و خاضعانه سرتسلیم فرود مى آوردند و یا لااقل حاضر مى شدند به سخنانى که نفى باورهاى آنان را در پى داشت گوش فرا دهند.

این نمونه ها نیز قابل توجیه نیستند و بیانگر سیره واقعی ائمه اطهار در مقابل مخالفان خویش می باشند چرا که دلیلی نداشته است که ائمه به خاطر تقیه در مقابل مادیین نرمش نشان دهند در حالی که خلفای وقت نیز همه مسلمان هستند و آن ها را طرد کرده اند.

برخورد امام صادق علیه السلام با سایر مذاهب اسلامی:

با این که گاهی ائمه و پیروان آنها مورد طعن و لعن و تکفیربرخی از مذاهب قرار مى گرفتند ولى در عین حال برخوردائمه(ع) و پیروان راستین آنها با سایر فرق اسلامى اغماض گونه والفت انگیز بود و حتى از عکس العمل افراطى برخى از شیعیان در برابر مخالفین جلوگیرى مى کردند و در بعضى از مواقع عملا نشان مى دادند که برخورد با سایر فرق و مذاهب چگونه باید باشد.

یکى ازافتخارات مالک بن انس که بعدا رئیس فرقه مالکى شد این است که مى گوید:

وقتى که به حضور جعفر بن محمد مى رسیدم به من احترام مى گذاشت خیلى خرسند مى شدم ََ و خدا را شکر مى کردم که او به من محبت دارد. (بیست گفتار.127)

این در حالی است که امام می توانست با او عادی برخورد کند و عمل امام توجیهی ندارد جز این که این نوع رفتار به هدایت او نزدیکتر بود.

و همین رفتار بسیار نیکو و سالم امام صادق (ع) بود که افراد بسیارى از فرقه هاى مختلف اسلامى را به سوی آن حضرت جذب کرده بود. تا جائى که در مجلس درس آن حضرت حاضر مى شدند از خرمن پرفیض آن حضرت خوشه ها مى چیدند و در نتیجه فکر واندیشه امام صادق(ع) همه جا منتشر مى شد.

نجاشى از حسن بن على و شاء کوفى نقل مى کند:

[انى ادرکت فى هذاالمسجد سبع ماه شیخ کل یقول حدثنى جعفر بن محمد... ] (رجال نجاشى .31)

من هفتصد عالم را در مسجد کوفه ملاقات کردم که همه از جعفر بن محمد حدیث نقل مى کردند.

و نیز وقتى که در تاریخ زندگانى اصحاب آن حضرت مى نگریم عده زیادى از اصحاب و راویان احادیث او را غیر شیعه واز سایر فرق اسلامى مى یابیم.

ائمه وتندروان

متأسفانه بسیارى از اشخاص بخاطر شدت تعصب و تعبدى که نسبت به دین و مسائل اسلامى دارند بدون توجه به مستندات شرعی دچار خودبینى و خودمحورى مى گردند و احیانا افرادى را که کمترین لغزشى از دین پیدا مى کنند تکفیر کرده و مستحق شدیدترین مجازات مى دانند. این برخورد غیراصولى تازگى ندارد و در عصرائمه برخى از مسلمانان ازاین روش ناپسند استفاده مى کردند ولى ائمه (ع) با هشدارها وانذارها مانع ازاین گونه برخوردها بودند. هشام بن البرید مى گوید: [ من و محمد بن مسلم و ابوالخطاب در کنار هم نشسته بودیم که ابوالخطاب پرسید: [عقیده شما درباره کسى که امر امامت را نشناسد چیست ؟] من گفتم : [کافراست] .ابوالخطاب گفت: [ تا حجت براو تمام نشده باشد کافر نیست]. محمدبن مسلم گفت: [اگرامام را نشناسد و جحود وانکار هم نداشته باشد کافر نیست]. به این صورت سه عقیده متضاد داشتیم . زمان حج که فرا رسید در مکه خدمت امام صادق(ع) رسیده جریان مباحثه و گفتگو را به عرض آن حضرت رساندیم و نظر امام را جویا شدیم . سپس امام سئوالاتى کردند تا بدینجا که فرمودند : [کسانى که کعبه را طواف مى کنند و به توحید و نبوت اقرار دارند آیا اینان مانند شما امام رامى شناسند؟ گفتم نه فرمودند: عقیده شما درباره اینها چیست ؟ گفتم : به عقیده من هر که امام را نشناسد کافراست . امام فرمودند: سبحان الله این عقیده خوارج است . سپس امام فرمودند: تمایل دارید که حقیقت را بگویم ؟ هشام مى دانست قضاوت امام [ع] بر ضد عقیده اوست گفت نه حضرت برآشفتند و فرمودند بسیار بد است براى شما که چیزى را که از ما نشنیده اند از پیش خود بگوئید]. (اصول کافى ج2. 401) و نظیر این برخورد راامام باقر[ع] با زراره داشته اند. (اصول کافى ج2. 382)

این ها نمونه هایی کوچک از سیره ائمه اطهار علیهم السلام در مقابل مخالفین بود که تکلیف ما را در مقابل این گونه مسائل روشن می سازد. از خداوند متعال خواستارم همه ما را به راه راستین اسلام حقیقی رهنون باشد.

برگرفته از مجله حوزه شماره 18- مقاله سیره معصومان و عالمان (آفات علم7) – برای دیدن اصل مقاله کلیک کنید.

وحدت اسلامی آری یا نه؟


متأسفانه آقای اللهیاری؛ با کارهای اختلاف انگیز خود به هیچ وجه به مسئله وحدت بین مسلمین توجهی ندارند و این مطلب را به سخره می گیرند در این مقاله بر آن شدیم تا وحد ت اسلامی از نظر ائمه معصومین علیهم السلام را مورد بررسی قرار دهیم با این امید که ایشان مطابق سیره اهل بیت علیهم السلام از رفتارهای تفرقه افکنانه و مخالف وحدت اسلامی پرهیز نمایند و مسئله تبری از دشمنان اهل بیت را با بی ادبی و فحاشی خلط ننمایند.





مقدمه

مهم ترین هدفِ امامان علیه السلام، وحدت مسلمانان و دوری آنان از تفرقه و منازعات سیاسی ـ اجتماعیِ دین براندازانه بوده است.

بر این اساس، مطالعه دقیق و عمیق تاریخ شیعه و به ویژه حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، مبیّن این واقعیت است که همه اقدامها، قیامها، تعلیمها و هدایتهای امامان معصوم علیه السلام برای حفظ اسلام اصیل و جلوگیری از بدعت و تحریف در دین و پیشگیری از تشتت فکری و اعتقادی و تفرقه در امّت محمد صلی الله علیه وآله و سلم بوده است؛ این خط مشی و وظیفه سترگ را همه امامان شیعه به خوبی بر عهده گرفته و به ثمر رسانده اند.

صبر و سکوت علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام؛ صبر و مقاومت و صلح امام حسن علیه السلام؛ قیام امام حسین علیه السلام؛ تعلیم و روشنگری امام سجاد و امام باقر علیهماالسلام و هم مکتب فکری امام صادق علیه السلام و سایر امامان، همه برای حفظ دین و جلوگیری از تفرقه در امت اسلامی بوده است.1

از این رو فلسفه امامت به تعبیر امام رضا علیه السلام، حفظ دین و وحدت و انسجام مسلمین است: «إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّینِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِین .»2

اتحاد مسلمانان با سلیقه ها و افکار مختلف، تنها با صدور دستور و بدون ملاحظه مبانی و اصول مشترک و ارائه چارچوب و محورهای مورد قبول همگان به هیچ وجه میسر نخواهد شد؛ از این رو امامان شیعه، مبانی، شرایط و اصول مشخصی را ارائه کردند که توجه به آنها می تواند بهترین پایه وحدت طلبی، رسیدن به اتحاد یا کاهش و جهت مند کردن اختلافات باشد.

مجموعه این موارد به 5 اصل محوری و وحدت بخش خلاصه می شود که عبارت اند از:

الف) به رسمیت شناختن اختلاف سلیقه ها و اندیشه ها؛

ب) محوریت قرآن؛

ج) تمسک به سیره و سخن پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم؛

د) توجه به اصول مشترک دینی؛

هـ.) شناخت رهبری دینی و سنت و سیره اهل بیت علیه السلام به عنوان روشن ترین راه بیان تعالیم قرآن و سنت نبوی.

پایبندی به اصول و ا دبیات نقد، تحمل مخالفان، پرهیز از تکفیر و نگاه مثبت به آنان را نیز می توان در چارچوب پذیرش این اصول ارزیابی کرد.

باید نخستین و چه بسا مهم ترین گام و مبانی وحدت طلبی را به رسمیت شناختن اختلاف و تنوع افکار، طبایع و سلایق اجتناب ناپذیر بشری به شمار آورد.3

اهتمام ائمه علیه السلام به توجه دادن به تفاوت درجات ایمان و درک مؤمنان از یک سو و نیز تقسیم معارف دینی به سطوح متفاوت از سوی دیگر می تواند گویای به رسمیت شناختن تنوع سلایق و افکار بشری از سوی آنان باشد.

 

 

سیره عملی وحدت طلبانه امام علی علیه السلام

مطالعه در سیره امام علی علیه السلام نشان می دهد هدف آن حضرت، تنها حفظ اصل اسلام و وحدت بین عموم مسلمانان بود و در مسئله خلافت ـ که اولین اختلافی بود که در بین امت اسلامی به وجود آمد ـ حضرت علی علیه السلام با صبر و سکوت خود، اجازه نداد این اختلاف، وحدت امت اسلامی را خدشه دار سازد.4 حضرت در یکی از نامه های خود با اشاره به غصب خلافت و اختلافاتِ مقارن با آن، می فرماید: دیدم گروهی از اسلام بازگشته، می خواهند دین محمد صلی الله علیه وآله و سلم را نابود سازند؛ پس ترسیدم که اگر اسلام و طرفدارانش را یاری نکنم، رخنه ای در آن ببینم یا شاهد نابودی آن باشم، که مصیبت آن بر من سخت تر از رها کردن حکومت بر شما است، که کالای چند روزه دنیا است ... پس در میان آن آشوب و غوغا به پا خاستم تا آنکه باطل از میان رفت و دین، استقرار یافته، آرام شد.»5

امام علی علیه السلام، خود، تصریح می کند که سکوت من حساب شده بود. من از دو راه، آن را که به مصلحت اسلام نزدیک تر بود انتخاب کردم. سپس می فرماید: در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها، برای گرفتن حق خود به پا خیزم؟ یا در این محیط خفقان زا و تاریکی که به وجود آوردند، صبر پیشه سازم؟ که پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه می دارد! پس از ارزیابی درست، صبر و بردباری را خردمندانه تر دیدم. پس صبر کردم در حالی که گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود.6

امام برای حفظ وحدت مسلمین و جلوگیری از پراکندگی و اختلاف امت، همچنان سکوت و مسالمت را حفظ می کرد.7

حضرت در حل مسائل و مشکلات روز با خلفا همکاری می کرد تا مبادا مشکلات داخلی، جهان اسلام را در برابر جهان کفر ناتوان نشان دهد.8

امام به وحدت امّت، اهمیت می داد و همه عواملی را که به پیوستگی و اجتماع کلمه آن می انجامید، مورد عنایت و توجه قرار می داد و در همه ادوار زندگی اش بر این وحدت، محافظت می کرد؛ زیرا حق خود را رها کرد و به خاطر حفظ امت از تفرقه و اختلاف، با خلفا به مسالمت پرداخت.9

امام علی علیه السلام پس از تصدی مقام حکومت نیز همچنان بر حفظ مصلحت نظام اسلامی و وحدت مسلمانان تأکید داشت.10

اکنون با استناد به سخن امام علیه السلام به چند مورد از سیره عملی آن حضرت می پردازیم:

الف) حریص ترین شخص بر وحدت امت اسلامی

امیر المؤمنین، علی علیه السلام خود را حریص ترین شخص به وحدت امت اسلامی می دانستند که فرمودند: « وَ لَیْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ عَلَى جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله و سلم وَ أُلْفَتِهَا مِنِّی أَبْتَغِی بِذَلِکَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ کَرَمَ الْمَآب ؛11 پس بدان هیچ کس همانند من وجود ندارد که به وحدت امّتِ محمد صلی الله علیه و آله و به انس گرفتن آنان به همدیگر، از من دلسوزتر باشد. من در این کار پاداش نیکو سرانجام شایسته را از خدا می طلبم.»

ب) جلب یاری خدا

امیر مؤمنان، علی علیه السلام در فرازی از یکی از خطبه هایش خطاب به مسلمانان فرمود: «وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ یَدَ اللَّهِ على [مَعَ ] الْجَمَاعَةِ وَ إِیَّاکُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّةَ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْب ؛12 همواره با انبوه مردم باشید که دست خدا با جماعت (حق طلب) است و از تفرقه بپرهیزید که مردم تکرو بهره شیطان شوند؛ چنان که گوسفند تکرو بهره گرگ می شود.»

ج) حکم قتل تفرقه افکنان

امام علی علیه السلام از گروهک خوارج ـ که باعث تفرقه در میان سپاه آن حضرت شدند و گروهی را با شعارهای فریبنده از امت خود جدا کرده بودند ـ بیزاری می جوید که به دنبال سخن فوق می فرماید: « أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ کَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هَذِه ؛13 آگاه باشید! هر کس مردم را به این شعار (تفرقه و جدایی) فراخواند او را بکُشید هر چند زیر این عمامه من باشد.»

 

 

سیره عملی امام حسن و امام حسین علیهماالسلام

امام حسن و امام حسین علیهماالسلام هم به شیوه های گوناگون کوشیدند تا دین را حفظ و از وحدت مسلمین پاسداری کنند.

امام حسین علیه السلام در نامه خود به سران قبایل نوشت: «ما برای حفظ وحدت و دوری از تفرقه و جدایی امّت اسلامی ... از حقّ خود، چشم پوشیدیم. در صورتی که یقین داشتیم ما به مقام خلافت و امامت، از کسانی که آن را عهده دار شده اند، شایسته تریم.»14

فاجعه کربلا، شیعیان را وحدت بخشید و روح همکاری را میان آنان به وجود آورد، پس از آنکه از کمبود هیجان و فداکاری در دفاع از عقیده خود (مبنی بر شرعی بودن حق خلافت خاص اهل بیت علیه السلام) رنج می بردند، آن احساس، دگرگون شد و قوی ترین نیروی فعّالی گشتند که برای سرنگونی حکومت امویان شتافتند و همگی با شعار: «یا لثارات الحسین»، برای خونخواهی حسین علیه السلام به پا خاستند.15

 

 

سیره وحدت طلبانه دیگر امامان علیه السلام

در بررسی سیره سایر ائمه علیه السلام نیز آثار وحدت طلبی بین مسلمین به وضوح دیده می شود. ایشان در برخورد با مخالفان اعم از حاکمان اهل سنت، علمای اهل سنت و توده مردم اهل سنت، ملاک خویش را مصلحت حفظ اسلام و گسترش حدود الهی قرار داده بودند؛ در نتیجه از آنجا که حفظ وحدت بین مسلمین، لازمه حفظ اسلام در برابر جهان کفر بود، ائمه همواره از تفرقه افکنی و ستیز با مخالفین ـ به ویژه در برابر جهان کفر ـ خودداری می کردند؛ اماآن گاه که مصلحت حفظ اسلام اقتضا می کرد، در برابر مخالفینی که اصل اسلام ناب را هدف گرفته بودند، قیام می کردند و در اصلاح و هدایت آنان می کوشیدند.16

امام سجاد علیه السلام به شیوه خاصی، اسلام و سنت نبوی را حفظ کرد. آن حضرت با ترویج ارزشهای اخلاقی و معنوی، جامعه دنیازده و معنویت گریز را به بیداری و تنبه فرا می خواند؛ هواپرستی و دنیاطلبی را به عنوان عوامل مهم تهدیدکننده «ایمان و اعتقاد به خدا» معرفی می کرد و با سلاح دعا به احیای دین اسلام و حفظ آن می پرداخت. امام سجاد علیه السلام شیعیان و اصحابش را بر مواسات و احسان به یکدیگر وادار می کرد؛ زیرا بهترین ضامن اتحاد و وحدت کلمه ایشان، همین احسان به یکدیگر است و اخبار زیادی از آن حضرت در این باره رسیده است.17 حضرت زین العابدین علیه السلام در رساله حقوقش، حقوقی را اعلام فرمود که باعث وحدت مسلمین و از هم نپاشیدن اجتماع و گسترش محبّت و دوستی میان آنان می شود.18

امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نیز با توسعه فرهنگ، علوم و معارف دینی به مبارزه با فرهنگ شرک و کفر شتافتند. امام باقر علیه السلام با احیای سنت پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم و ترویج حدیث ـ بعد از یک دوره سکوت و فترت ـ به نشر معارف دین پرداخت و یک نهضت بزرگ علمی، کلامی، فقهی و تفسیری را آغاز کرد که هرگز افول و پایانی نمی پذیرد.

دکتر احمد امین می نویسد: «جعفر بن محمد، امامی است که افتخار مسلمانان و جاودانه است، ... مسلمانان را به وحدت و همبستگی فرا می خواند؛ چرا که مؤمنان در اعتقاد به خدا و پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم اختلافی ندارند؛ هر چند در گذشته های نزدیک اختلاف داشته اند.»19

امامان شیعه پرچمداران زهد، تقوا و عرفان اسلامی بوده و... در ترویج حقایق معارف معنوی و عرفانی اسلام و جلوگیری از انحراف تصوف از عرفان اصیل، نقش مهمی در تاریخ داشته اند.20 تلاش این امامان علیه السلام نیز بر پایه حفظ اصل «جلوگیری از ایجاد تنشهای سیاسی ـ اجتماعی» بوده است.

مسیر وحدت طلبی امامان شیعه به گونه ای نبود که به تقویت، قبول و تأیید نظام خلافت اموی و عباسی بینجامد، که از طریق قهر و غلبه یا فرصت طلبی به قدرت رسیده بودند؛ بلکه باید وحدت خواهی امامان را بر محور حفظ کیان سیاسی اسلام، تقویت کلیت دولت و نظام اسلامی و جلوگیری از نابودی آنان در مقابل بیگانگان تفسیر کرد.21

به طور خلاصه، می توان برخی از تلاشهای امامان شیعه برای وحدت مسلمین را چنین برشمرد:

1. تأکید بر محوریت قرآن؛

2. دفاع از اسلام و مبارزه با خرافات و بدعتها و انحرافات فکری و جعل حدیث و تفسیر به رأی قرآن و سنت نبوی؛

3. تأکید بر سنت نبوی و ترویج و انتقال آن به نسلها و حفظ آن از تحریف؛

4. ترویج ارزشهای اخلاقی و زنده نگه داشتن روح معنوی اسلام؛ 22

5. به رسمیت شناختن تفاوتهای فکری و سلیقه ای و پذیرش لوازم آنها.

امامان شیعه با پذیرش و به رسمیت شناختن تفاوتهای فکری و اختلاف سلایق و طبایع، و وجود لایه های مختلف معنایی در آموزه های دینی، آثار و لوازم طبیعی و معقول آن را نیز به رسمیت می شناختند. آنان می کوشیدند با جهت دهی صحیح این اختلافات به مشترکات دینی بپردازند و با گشودن باب اجتهاد بر پایه معیارهایی چون قرآن، سنت صحیح و تعقل، زمینه را برای ظهور بیشتر آزادی و رشد اندیشه ها فراهم کنند. آن بزرگان، علاوه بر دعوت به وحدت، الفت اجتماعی، گذشت و سعه صدر، مبانی و محورهای مشترک بین مسلمانان را نیز مشخص می کردند و با تکیه بر آن، اختلافات فکری و سلایق مختلف مذهبی ایشان را به رسمیت می شناختند.

6. پیشگیری از نزاعهای بی نتیجه مسلمانان؛

امامان شیعه و به ویژه امام علی علیه السلام با استمرار دعوت پیامبر اسلام، همواره به ضرورت توجه به این وظیفه مهم می اندیشیدند و سیره و سخن خود را بر مبنای وحدت سیاسی و اجتماعی و جلوگیری از تنازعات بی حاصل فکری مسلمانان قرار داده بودند.

7. تقویت مبانی اخلاق اسلامی و انسجام اجتماعی؛

8. جریحه دار نکردن احساسات اهل سنت.

ائمه علیه السلام سفارش می کردند شیعیان علاوه بر شرکت در مراسم عمومی اهل سنت، از عوامل تحریک اهل سنت و اسباب بدگمانی و آشوب در جامعه اسلامی، جلوگیری کنند و آن را در شرایط نامناسب کنار بگذارند تا از تشنج و اختلاف جلوگیری شود.

4. تساوی حقوق اجتماعی اهل تشیع و تسنن؛

ائمه علیه السلام در کمکهای مادی و دستگیری از نیازمندان نیز هیچ گونه تفاوتی میان شیعیان و اهل سنت قائل نمی شدند. ائمه علیه السلام اهل سنت را همچون برادران دینی و در تمام حقوق و مزایای اسلامی شریک می دانستند.

ائمه علیه السلام در مباشرتها و برخوردهای گوناگون زندگی با اهل سنت، مراوده و ارتباط داشتند و نشانی از جدایی و مرزبندی بین ائمه علیه السلام و اهل سنت به چشم نمی خورد. آنان همدیگر را در خانه ها زیارت می کردند، بر سر سفره های همدیگر غذا می خوردند، در کسب و کار با هم شرکت داشتند و در مجالس عبادی و دینی در کنار یکدیگر بودند؛23 برای نمونه حضرت علی علیه السلام هیچگاه در بیت المال و دیگر مزایای اجتماعی، بین شیعیان و دوستداران خود و سایرین تفاوتی نگذاشته، عادلانه رفتار می کردند.24 و با آنان همدردی می نمودند.

این همه بزرگواری ائمه علیه السلام، در وحدت بخشی به مسلمین در حالی بود که با موانع و مشکلاتی از قبیل انواع فشار و اختناق سیاسی، رقابتها و تنازعات درونی اصحاب شیعی، ظهور پدیده غالی گری، و جعل و تحریف احادیث25 نیز روبه رو بودند.

آنان در داخل و خارج، با مخالفانی از قبیل صاحبان ادیان و اندیشه های غیراسلامی، خلفا و حاکمان سیاسی، 26 مذاهب کلامی و فقهی مواجه بودند.

 

پی نوشت:

1) http: //WWW.Irnon.Com مقاله وحدت در سیره اهل بیت، مهدی نکویی سامانی.

2) احتجاج، احمد بن علی طبرسی (قرن ششم)، ترجمه و شرح نظام الدین احمد غفاری مازندرانی (قرن دهم)، مرتضوی، تهران، چاپ اول، ج‏4، ص164.

3) http://noorportal.Net (به نقل از: «امامان شیعه و وحدت اسلامی»، علی آقانوری).

4)Irnon.Com http://WWW مقاله وحدت در سیره اهل بیت(، مهدی نکویی سامانی.

5) نهج البلاغه، ص‏601، نامه 62.

6) نهج البلاغه، ص‏45، خ 3.

7) زندگانی حسن بن علی علیهماالسلام (دوجلدی)، باقر شریف قرشی، ترجمه فخر الدین حجازی، بنیاد بعثت، تهران، 1352 ش، ج‏1، ص‏130.

8) مقاله انسجام اسلامی در سیره اهل بیت(، محمد حسین طارمی http. //WWW.Hawzah.Net.

9) زندگانی حضرت امام حسین علیه السلام، باقر شریف قرشی، ترجمه سید حسین محفوظی، ج‏1، ص‏511.

10) سیره سیاسی معصومان( در عصر حاکمیت، محمد ملک‌زاده، کانون اندیشه جوان، تهران، چاپ اول، 1385 ش، ص‏145.

11) نهج البلاغه، ص‏618، خ 78.

12) همان، ص‏240، خ 127.

13) همان

14) سه مقتل گویا در حماسه عاشورا، نوشته مؤلفان، ترجمه:‌عبد الرحیم عقیقی بخشایشی، نوید اسلام، قم، چاپ دوم، 1382 ش، ص‏41.

15) زندگانی حضرت امام حسین علیه السلام، ج‏3، ص‏531.

16) مقاله انسجام اسلامی در سیره اهل بیت(، محمد حسین طارمیhttp://WWW.Hawzah.Net .

17) تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام (دو جلدی)، باقر شریف قرشی، ترجمه محمدرضا عطایی، آستان قدس رضوی، مشهد، 1372 ش، ج‏2، ص‏150.

18) تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام، ج‏2، ص‏466.

19) امام صادق علیه السلام و مذاهب چهارگانه، اسد حیدر، ترجمه حسن یوسفی اشکوری، شرکت سهامی انتشار، تهران، چاپ اول، 1369 ش، ص‏89 ـ‌ 90.

20) http: //WWW. Irnon. Com، مقاله وحدت در سیره اهل بیت علیهم السلام،‌ مهدی نکویی سامانی.

21) http://noorportal.Net/ (به نقل از: «امامان شیعه و وحدت اسلامی»، علی آقانوری) (با تلخیص).

22). Http: //WWW.Irnon.Com، مقاله وحدت در سیره اهل بیت علیهم السلام، مهدی نکویی سامانی.

23) مقاله انسجام اسلامی در سیره اهل بیت(، محمدحسین طارمی (به نقل از: فاطمه زهرا داوودی اهل بیت در کتاب و سنت، چهاردهمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی، خرداد ماه 80، انتشارات دانشگاه مذاهب اسلامی، ص‏33).

24) http://noorportal.Net/ .

25) (به نقل از: «امامان شیعه و وحدت اسلامی»، علی آقانوری).

26) امویان، تفرقه و اختلاف را میان مسلمانان گسترش دادند و تعصبهای قبیله‌ای را زنده ساختند و بدگویی میان خاندانها و قبایل عرب را تشویق نمودند تا وحدتی میان مسلمین پدید نیاید. (زندگانی حضرت امام حسین علیه السلام، ج‏2، ص‏363).

 

 منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره161. برای دیدن اصل مقاله کلیک کنید.

 

 

 

نظر آیت الله کابلی در مورد شبکه اهل بیت

همانطور که قبلا قول داده بودیم در این پست نظر آیت الله کابلی در مورد شبکه اهل بیت را قرار می دهیم:


 


بسم الله الرحمن الرحیم

وَاعتَصِمُوا بِحبلِ اللهِ جَمِیعاً وَ لاَ تَفرّقُوا

برادران و خواهران مسلمان:

جهان اسلام هم اکنون در وضعیتی به سر می برد که ضرورت اتحاد و انسجام امت اسلامی علی رغم تفاوت های ملی و نژادی و اختلافات فقهی و مذهبی شان بیش از هر زمان دیگر احساس می شود در این میان دشمنان مکار و دوستان نادان و ناآشنا با مبانی دین مبین اسلام همچون دو تیغه قیچی به دنبال قطع و بریدن حبل المتین، وحدت و اخوت دینی مسلمین هستند.

اخیراً یک شبکه تلویزیونی زیر نام مقدس «اهل بیت(عآغاز به کار کرده است که گردانندگان ظاهری آن را تعدادی از طلاب افغانی نا آشنا با مبانی فقهی و کلامی اهل بیت(ع) به عهده دارند این مجموعه که بعضاً  ـ متأسفانه ـ ملبس به لباس مقدس روحانیت هستند درآغاز با شعار فعالیت فرهنگی و رسانه ای در راستای اهداف بلند و متعالی اسلام، نشر معارف اهل بیت(ع) و اتحاد و تقریب پیروان مذاهب گوناگون اسلامی، فعالیت خود را شروع کردند و تعدادی از آنان در شهر مقدس قم در حضور این جانب تعهد سپردند که در تولید و اجرای برنامه های شبکه یاد شده هیچ گونه شائبه تفرقه، اختلاف و جسارت به مقدسات و ارزش های مذهبی فرق و گروه های مسلمین را دنبال نکنند. از این رو این جانب مصرف بخشی از وجوهات شرعیه را برای شبکه یاد شده اجازه دادم امّا متأسفانه هنوز چند ماهی از فعالیت این شبکه نگذشته است که گردانندگان آن بدون توجه به پیامد های ویرانگر و مخرب برنامه های این شبکه، از احساسات پاک و زلال مذهبی شیعیان سوء استفاده می کنند. این در حالی است که به  جای طرح معارف بلند اهل بیت، به مباحث جدلی، تفرقه انگیز، با ادبیات نا پسندیده و نا شایسته به ارزش ها و مقدسات مذهبی برادران مسلمان اهل تسنن جسارت می کنند. بناءاً از برادران و خواهران دینی خصوصاً از پیروان و شیعیان راستین اهل بیت عصمت و طهارت(ع)  جداً تقاضا می شود که از هرگونه کمک های مادی و معنوی به شبکه یاد شده خودداری کنند و از نظر این جانب پرداخت وجوهات شرعیه با هر عنوانی به این شبکه و سایر مراکز و شبکه ها و برنامه هایی که تحت هر عنوانی در راستای ایجاد تفرقه میان امت اسلامی فعالیت می کنند  نه تنها مجزی نیست بلکه تعاون بر اثم و عدوان  است .

 

در پایان از خداوند متعال می خواهیم که همه ما را در پرتو آموزه های نورانی اسلام و عنایات اهل بیت عصمت و طهارت(ع)، از شر شیاطین و مکر دشمنان و هواهای نفسانی در امان نگهدارد.

 

                                                                والسلام علیکم و رحمت الله

                                                               قربانعلی محقق کابلی

                                                                                      شوال مکرم سال 1431

 

سایت رسمی آیت محقق کابلی: کلیک کنید

حسین اللهیاری کیست؟

حسن اللهیاری آخوند جوان افغانی است که دارای شبکه ماهواره به نام ” اهل بیت ” است مقر اصلی این شبکه در شهر سانتیاگو واقع در ایالت کالیفرنیا است.


این شبکه مدتی در ایران دفتر داشت اما به دلیل بی احترامی به مقدسات اهل سنت و کارهای خلاف وحدت، مدیر و مجری این شبکه [آقای اللهیاری] از سوی ایران ممنوع الورود شد و دفتر این شبکه نیز از سوی دادگاه ویژه روحانیت در قم و اصفهان پلمپ گردید. بعد از پلمپ شدن دفتر شبکه اهل بیت، رفتار اللهیاری ضد حکومت ایران تند شد چون منبع درآمدی مهم از کشور مهم شیعیان را از دست داد. او اعلام کرد ما با حکومت ایران مشکلی نداشتیم تا اینکه دفتر ما را بستند آنها دفتر ما را باز کنند ما با آنها کاری نداریم در حالی که حاضر نبود دست از توهین به مقدسات اهل سنت وکارهای خلاف وحدت بردارد. وی به طور علنی خلفای راشدین اهل سنت و عایشه را لعنت می کند و با علمای شیعه که شعار وحدت و برادری با اهل سنت می دهند مخالفت دارد و انها را منحرف می داند. با توجه به عملکرد این شبکه متأسفانه می توان گفت گردانندگان این شبکه تفرقه و ایجاد درگیری میان شیعه و اهل سنت را در دستور کار خود قرار داده اند.

در آغاز بکار این شبکه که ماهیت آن هنوز برای برخی روحانیون آشکار نشده بود، اجازه هایی جهت مصرف وجوهات شرعی گرفته شده بود که پس از افشای پشت صحنه آن و طرح مباحث تفرقه انگیز، موجی از مخالفت ها با گردانندگان این شبکه توسط علما و روحانیون به ویژه علمای افغانی به راه افتاد که از جمله می توان به بیانیه آیت الله محقق کابلی از علمای افغانستان اشاره کرد که آن را در پست بعدی می آوریم.

نکته قابل ذکر دیگر در مورد این شبکه این است که پس از بسته شدن دفتر این شبکه در ایران آقای اللهیاری تهمت ها و بد اخلاقی های زیادی را نسبت به  حوزه علمیه قم و علما ومراجع انجام داده است و کارهایی را که دشمن نمی توانست انجام دهد به راحتی در دستور کار خود قرار داده است. کارهای آقای اللهیاری را نمی توان چیزی نامید جز کمک به آمریکا و غرب در جهت تضیف مسلمانان و تحقیر و توهین به آن ها، چرا که جناب آقای اللهیاری به نام شبکه شیعه، هم اهل سنت را تخریب می کند و هم شیعیان را و در راستای منافع غرب و تضعیف دنیای اسلام حرکت می کند.



 

اللهیاری و ولایت فقیه از منظر شیخ مفید ره

آقای اللهیاری مدیر و مجری شبکه اهل بیت در یک برنامه زنده به فقهای معاصر شیعه نسبت دروغ داده و این مسئله را که جناب شیخ مفید قائل به ولایت فقیه بوده اند را یک دروغ از سوی فقها دانسته است.

این در حالی است که خود آقای اللهیاری در مباحث فقهی اعتراف به ضعف علمی خود داشته اند. این نسبت دروغ به فقهای بزرگ شیعه با اعتراف ایشان به ضعف علمی، خود نشان گر بی تقوایی و خودبینی بیش از حد ایشان در فهم دین است. ما در این جا نظر شیخ مفید در مورد ولایت فقیه را مورد بررسی اجمالی قرار داده ایم تا بی اطلاعی یا کم فهمی ایشان در این مسئله روشن شود.

 بر خلاف گفته آقای اللهیاری؛ که به اذعان خود در فقه زیاد کار نکرده اند و با این همه نظرهای جاهلانه زیادی در این موضوع داشته اند؛ در متون و نوشته های  شیخ مفید (وفات 413 هجری قمری) بحث های مرتبط با ولایت فقیه را می توان یافت به گونه ای که طبق مبانی فقهی، از آن ها فقهای بزرگوار اعتقاد شیخ مفید به ولایت فقیه را دریافته اند.


در ذیل بعضی از عبارات شیخ مفید را که در این موضوع است می آوریم:

1- «فأما إقامة الحدود فهو إلى سلطان الإسلام المنصوب من قِبَل الله تعالى و هم أئمة الهدى من آل محمد علیهم السلام و من نصبوه لذلک من الأُمراء و الحُکام و قد فوَّضوا النظر فیه إلى فقهاء شیعتهم مع الإمکان فمن تمکن من إقامتها على ولده و عبده و لم یخف من سلطان الجور إضرارا به على ذلک فلیقمها و من خاف من الظالمین اعتراضا علیه فی إقامتها أو خاف ضررا بذلک على نفسه أو على الدین فقد سقط عنه فرضها و کذلک إن استطاع إقامة الحدود على من یلیه من قومه[1]‏ اقامه حدود الهی به عهده حاکم اسلامی است که از سوی خدا نصب شده است. و آن حاکم، امامان از خاندان رسول (علیهم السلام) هستند یا کسانی که توسط اهل بیت منصوب شده اند از امرا و حکام که ائمه این سلطنت را به فقهای شیعه واگذار کرده اند. البته در صورتی که توانایی انجام آن را داشته باشند. به همین خاطر اگر بتوانند حدود الهی را بر فرزند خود جاری کنند، و از حاکم ستمگر در انجام این عمل نترسند، باید آن را اجرا کند. و اگر ظالمین برای او در انجام این امور، خطری ایجاد می کنند از او ساقط می شود. همچنین است در هر جایی که فقیه بتواند، سلطنت را اعمال کند».

مرحوم مفید در این عبارت، اقامه حدود را شأن حاکم و والی اسلامی می داند نه شأن قاضی. از این رو تأکید بر این که این امر از شئون فقیه جامع شرایط است، حاکی از ولایت عامّه فقیه است. زیرا تنها حاکم است که می تواند حد الاهی را بر پا کند..

ادامه مطلب ...